شبیه مردم رفته ،شبیه پایانه
چقدرمسافر شمع است ،پروانه
نگاه میکنی از انتهای نیزاران
به قصد سرقت یک قلب دزدانه
مه است وبارش باران عمیق میبارد
فقط کبوتر ذهنم شدید بی لانه
نه سنگلاخ و نه کوه و نه صحرایم
من از خمیره ی عشقم شکاف ویرانه
چه میشود که بیایی به انتهای غزل
به پشت قافیه هایم ردیف تا شانه
شکست شوق غزل در زمان رفتن تو
چه میشود که بیایی ردیف مردانه
کسی شکستن من از کمر ندیده هنوز
شکسته ای تو مرا دنده دنده دندانه
کجاست آمدنت شکسته میآیم
به وقت خوش خبری ها بسوی پیمانه
فاراب
@tekeaftab
من ویلدا ووشب وخواب به هم میمانیم
من وگیسوی دراز وتو مهتاب به هم میمانیم
سرگیسوی تویکسر به سرصبح فرو افتاده
یکسرش با منو با اینهمه اصحاب به هم میمانیم
فاراب
@tekeaftab
باز پاییز وخداحافظیش را دیدیم
نکته ها از سر الوان درختان چیدیدم
(رنگ رخسار گواهی دهد از سر درون)
تا سحردرد کشیدیم تو را پاییدیم
فاراب
@tekeaftab
آب میپاچد یکی اسپند میارد یکی
دل یکی دلبریکی دلبند میآرد یکی
هی گذشتن زیر قران هی نگاه مهرتو
چای های پشت هم باقند میارد یکی
فاراب
مثل ابیات غزل قافیه داری جفت جفت
برلبانت هوس بادیه داری جفت جفت
من که از رنج سفرخاطره بردوش کشم
تو سفرهای پر ازحاشیه داری جفت جفت
فاراب
@tekeaftab
دوست دارم که بنوشم ونفسهام به آخر برسد
آنقدر حد بخورم تا که دل آرام به آخر برسد
دوست دارم که بمیرم به نفسهای تو هی جان بکنم
بخدا زهر هلاهل بخورم جام به آخر برسد
کودکی های تو یادی بکنم چشم گذاری بروم
بروم از سرآواز چکاوک که ز آلام به آخر برسد
دو به شک مینگری پنجره باز است هنوز
آنقدر مینگرم تا که تماشام به آخر برسد
انقدر شعر بگویم گه که گلوگاه غزل پاره شود
مثل سدی شکند این همه اوهام به آخر برسد
شعر انگور نگفتم که تو دیوانه برقصی تا صبح
انقدر درد سرودم که سر انجام به آخر برسد
فاراب
@tekeaftab